امدادهای غیبی
حذیفهی یمانی میگوید: در جنگ خندق ما آن قدر گرسنگی و ترس و خستگی دیدیم كه خدا میداند. یك شب، كه میان لشكر احزاب اختلاف افتاده بود، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: آیا كسی هست كه مخفیانه به لشكر دشمن
نویسنده: محمد غفارنیا
حذیفهی یمانی میگوید: در جنگ خندق ما آن قدر گرسنگی و ترس و خستگی دیدیم كه خدا میداند. یك شب، كه میان لشكر احزاب اختلاف افتاده بود، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: آیا كسی هست كه مخفیانه به لشكر دشمن برود و خبری از آنان بیاورد؟ اگر كسی چنین كند رفیق من در بهشت خواهد بود.
حذیفه میگوید: به خدا سوگند، هیچ كس از فرط وحشت و خستگی و گرسنگی از جا برنخاست. وقتی پیامبر وضع را چنین دید، مرا صدا زد. من خدمت حضرت آمدم؛ فرمود: تو برو خبر این گروه را برای من بیاور. ولی تا وقتی كه باز میگردی، هیچ كار دیگری در آنجا انجام نده.
من نیز رفتم. در آن حال طوفانی سخت میوزید و خیمهها در برابر آن فرو میریخت. آتش ها از شدت تندی باد در بیابان پراكنده شده بود و ظرفهای غذا واژگون میگشت و خلاصه این لشكر الهی آنها را در هم میكوبید. ناگهان ابوسفیان را دیدم كه در میان آن ظلمت و تاریكی شب فریاد میزند: ای قریش، دقت كنید و هر یك كنار دستی خود را بشناسید، مبادا بیگانهای در میان شما نفوذ كرده باشد.
حذیفه میگوید: من هم پیش دستی كردم و سریعا به كسی كه در كنارم بود، گفتم: تو كیستی؟ گفت: من فلانی هستم، گفتم: بسیار خوب و دیگر آنها نام مرا نپرسیدند.
سپس ابوسفیان گفت: به خدا سوگند، اینجا جای توقف نیست. شترها و اسبهای ما از دست رفتند؛ یهود بنی قریظه پیمان خود را شكستند؛ این باد و طوفان هم چیزی برای ما باقی نگذاشته است.
سپس به سراغ اسب خویش رفت و آن را از جا بلند كرد تا سوار شود؛ اما چنان شتاب ورزید كه هنوز همهی بندها را از پای مركب نگشوده، حركت كرد. مركب نیز روی سه پای خود ایستاده و بیقراری میكرد.
من خواستم با تیری حساب او را برسم؛ لذا تیر را در كمان گذاردم؛ اما همین كه خواستم آن را رها كنم به یاد سخن پیامبر افتادم كه فرمود: دست از پا خطا مكن و برگرد و تنها خبری برای من بیاور. من نیز بازگشتم و ماجرا را تعریف كردم.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
اللَّهُمَّ مُنْزِلَ الْكِتَابِ سَرِیعَ الْحِسَابِ اللَّهُمَّ اهْزِمْ الْأَحْزَابَ اللَّهُمَّ اهْزِمْهُمْ وَزَلْزِلْهُمْ
خداوندا تو فرو فرستندهی كتابی، و سریع به حساب بندگان میرسی. خودت احزاب را نابود كن، خداوندا آنها را نابود و بنیادشان را سست فرمای. (1)
پینوشت:
1-بحارالانوار: چاپ تهران، ج20، ص208.
منبع مقاله :غفارنیا، محمد، (1387) 142 قصّه از قرآن: همراه با شأن نزول آیاتی از قرآن، قم: جامعه القرآن الکریم، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}